علیرضا رحیمی

علیرضا رحیمی

قوم نگاری ایلات و عشایر ایران
علیرضا رحیمی

علیرضا رحیمی

قوم نگاری ایلات و عشایر ایران

کُرمانج

کُرمانج


کُرمانج، نام یکی از شاخه های قوم کرد در ایران است. آورده شده است که در زمان شاه عباس صفوی (1010 ـ  1008 ه. ق)، بخشی از کردهای غرب ایران برای مقابله با ازبک ها، به مناطق شمالی خراسان انتقال داده شدند که این تاریخ سرآغاز کوچ عشایر کرمانج به خراسان بزرگ دانسته شده است.

 

عشایر کرمانج، شامل دو ایل بزرگ زعفرانلو و شادلو و 24 طایفه مستقل هستند که عبارتند از: باچوانلو، قهرمانلو، ملوانلو، میلانلو، توپکانلو، ایرانلو، جیرستان، سیفکانلو، بریمانلو، پهلوانلو، جیرستان آنی‏صر، سارخانی، قلیانلو، کاوانلو، کیکانلو، بیچرانلو، نامانلو، امیرانلو، هشت‏مرخی، ایزانلو، روتانلو، تبریانی و جافکانلو. کلمه "لو"  معنای  "یای" نسبت در فارسی را می دهد.

 

ایلات و طوایف کرمانج عمدتا در استان های خراسان شمالی، خراسان رضوی و مناطقی از گلستان(مراوه تپه) زندگی می کنند. شهرهای اسفراین، مانه و سملقان، بجنورد، شیروان، فاروج در استان خراسان شمالی و شهرهای مشهد، چناران، قوچان، درگز در خراسان رضوی از مهمترین سکونت گاه های ییلاقی طوایف مختلف کرمانج بشمار آید. همچنین شهرستان مراوه تپه در استان گلستان و سرخس و کلات نادری در خراسان رضوی، زیست گاه قشلاقی عشایر کرمانج است.

 



 

لباس منحصر بفرد زنان کرمانج، یکی از عناصر فرهنگی این قوم است که کاملا با پوشاک زنان کردستان و مناطقی که روزی از آنجا مهاجرت کرده اند، متفاوت است. امروزه زنان و مردان کرمانج همچون سایر اقوام کشور، کمتر لباس های محلی خود را به تن می کنند و باید در مراسم های جشن و عروسی و ... شاهد تلعلو این لباس های خوش رنگ و طرح و نقش بود.


مذهب کرمانج ها شیعه و  زبان اصلی آنان کردی کرمانجی است که برخی از آنان به زبان ترکی و فارسی نیز تسلط دارند.



استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع بلامانع است.

@instagram: alireza_rahimi36

چوقا (چوخا)

چوقا(چوخا)


چوقا یا چوخا، ردا و بالاپوش مردان عشایر بختیاری است که  از پشم بز یا گوسفند بافته می شود و دارای نقوش و خطوط سیاه و سفید در هم تنیده است ک خطوط سیاه از بالا به پایین و خطوط سفید از پایین به بالا موازی هم بافته می شوند.

 

گفته شده است نگاره و طرح "چوقا" الهام گرفته از معبد "زیگورات چغازنبیل"معبد ایلامیان(واقع در شوش) است. برخی نیز طرح چوقا را برگرفته  از مقبره کوروش هخامنشی می دانند. همچنین آورده شده است که دو رنگ متضاد سیاه و سفید بکار رفته در "چوقا"، نماد خیر و شر است. البته این وجه تسمیه ها مورد تایید و توافق صاحبظران نیست و فقط بر پایه حدث و گمان است.

 

"چوقا" در بین مردان عشایر بختیاری استان های چهارمحال و بختیاری، خوزستان و غرب استان اصفهان استفاده می شود. این پوشش همچنین در بین مردم شهرنشین قوم بختیاری نیز رواج دارد و عموما در مراسم های مختلف آنرا بر تن می کنند. 


"چوقا" دارای آستین هایی کوتاه است که از آستین های آن به عنوان جیب نیز استفاده می شود. بلندای "چوقا" تا زیر زانوان می رسد و مردان بختیاری هنگام کار و فعالیت و یا در زمان کوه پیمایی، دامن "چوقا" را از پایین تا کرده به کمر یا شانه حائل می‌کنند تا دست و پای آنان را نگیرد.



"چوغا" در چهار ترکیب رنگی شامل؛ سیاه ـ سفید،  کرم ـ آبی،  کرم ـ سرمه ای،  کرم ـ قهوه ای بافته می شود. زنان عشایر بختیاری برای بافت "چوقا" از دار خوابیده استفاده می‌کنند و تکنیک بافت آن مانند تکنیک بافت گلیم است با این تفاوت که ریزبافت تر و تار و پود نازک تر از گلیم دارد. بافت "چوقا" به علت متراکم بودن و پشمی بودن، تا حدی مانع نفوذ باران می‌شود.

 

"چوقا" در کلیه فصول سال مورد استفاده قرار می‌گیرد. مردان بختیاری در تابستان در زیر "چوقا" پیراهن و در زمستان کت می‌پوشند. این بالا پوش، گرما را در زمستان نگه‌ می‌دارد و در تابستان رطوبت و خنکی را حفظ می‌کند.



استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع بلامانع است.

کوچ برای رسیدن به علف

کوچ  برای رسیدن به علف


با آغاز فصل بهار و سبز شدن مراتع در مناطق ییلاقی، عشایر مستقر در مناطق گرمسیر قشلاقی بار و بنه خود را می بندند و به مناطق سردسیر ییلاقی در نقاط مختلف ایران کوچ می کنند.


 این کوچندگان و حافظان طبیعت، دو بار در سال؛ یکبار با آغاز فصل بهار و یکبار هم با نزدیک شدن به فصل پاییز، کیلومترها ناهمواری ها و جاده های پر پیچ و خم را طی می کنند تا به سکونتگاه های ییلاقی خود برسند؛ کوچی سخت و نفس گیر، برای رسیدن به علف برای چرای دام.

 

         مرز خوستان و چهارمحال و بختیاری ـ کوچ بهاره عشایر بختیاری                                            عکس: علیرضا رحیمی


اگرچه تحولات سیاسی و اقتصادی، گسترش شهرنشینی و یکجانشینی، تصرف ایلراه ها و میان بندها، مهاجرت عشایر به شهرها و روستاها، باعث دگرگونی بنیان های اجتماعی و اقتصادی ایلات و طوایف ایران شده به طوری که ساختار ایلی تا حدود زیادی دچار فروپاشی شده است؛ اما همچنان بخشی از ایلات و عشایر ایران تحت تاثیر آداب و رسوم  آبا و اجدادی و نظام  قبیله ایی خویش و برای تامین معاش و رسیدن به مرتع مناسب، دو بار در سال بصورت ماشینی یا بصورت سنتی، کوچ می کنند.

 

البته امروزه گسترش شهرنشینی، احداث جاده ها و پروژه های عمرانی در مسیرهای تردد عشایر، و واگذاری زمین به کشاورزان و باغداران؛ موجب شده است که این تولید کنندگان سخت کوش ناگزیر شوند از جاده های ارتباطی و مواصلاتی بین شهرها عبور کنند که این تردد برای آنان بی هزینه نبوده و نیست و بارها و بارها بر اثر سوانح رانندگی، خون دام ها و گاه خون خود عشایر، بر آسفالت جاده ها نقش بسته و فصل کوچ را به فصلی تلخ و پرالتهاب برای عشایر کوچنده تبدیل کرده است.

 

با این وجود، کوچ عشایر، علیرغم همه سختی ها و فراز و نشیب های تاریخ چند صدساله خود، بخشی از  میراث فرهنگی و شیوه زیست انسان هایی سخت کوش و طبیعت دوست، از مردمان ایران زمین بوده و هست؛ میراثی که در هیاهوی زندگی شهرنشینی و در لابه لای دود و آهن، آرام آرام در حال از بین رفتن است. 



استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع بلامانع است.

ایل جلالی

 ایل جلالی


 داستان های مختلفی در خصوص ایل جلالی روایت شده است اما آنچه مسلم است، این ایل از ایلات بزرگ کرد ایران در استان آذربایجان غربی و جزء ده  ایل بزرگ ایران بشمار می آید که طوایف آن در شمال این استان و در شهرستان های ماکو، چالدران و خوی زندگی می کنند.

 

در منابع تاریخی آمده است که، بخشی از ایل جلالی در زمان حکومت پهلوی اول به شهرهای قزوین، کرج و شهرهای دیگر تبعید شدند که از قرار معلوم از ۵۰۰۰ خانوار تبعیدی این ایل از ماکو به قزوین، تنها ۵۰۰ نفر(پس از تبعید رضا شاه به جزیره موریس در شهریور 1320) به موطن اصلی خویش بازگشته اند. امروزه بیشتر اعضای ایل جلالی یکجانشین شده و در شهرهای ارومیه، خوی، ماکو، چالدران، پلدشت و شوط ساکن شده‌اند.

 

ایل جلالی به عنوان بزرگ‌ترین ایل منطقه آذربایجان غربی، حدود 48/2 درصد از خانوارهای کوچنده این استان را شامل می شود. این ایل از ده طایفه، ۵۹ باو، و ۲۴۷ اوبه تشکیل شده است.

 

در خصوص وجه تسمیه ایل جلالی در برخی از منابع آمده است که به دلیل مبارزات سخت و طولانی که با نیرو های عثمانی داشته اند، به ایل جلالی (باشکوه و عظمت) مشهور شده اند. بنا به روایتی دیگر، این ایل به دلیل داشتن جمعیت زیاد و گستردگی طوایف به نام "ایل جلالی" معروف شده است.

 

بر اساس روایت خود عشایر؛ نام بنیانگذار ایل جلالی "جلال" بوده است که همزمان با دوران سلطنت شاه عباس صفوی و برای دفاع از مرزهای غربی کشور در مقابل تهاجم دولت های مهاجم به ویژه دولت عثمانی، در این مناطق مستقر شده اند.

 


 در تقسیمات و سلسله مراتب ایلی ایل جلالی، به ترتیب ایل، طایفه، باو، اوبه و خانوار قرار دارند. در ساختار ایلی ایل جلالی، قدرت مرکزی از آن رئیس ایل است که بصورت موروثی انتقال پیدا می کند. بعد از رئیس ایل "رئیس طایفه"  قدرت مندترین فرد در سلسله مراتب ایلی ایل جلالی است. هر طایفه نیز از به نوبه خود از چند "باو"  تشکیل می‌شود که در راس هر "باو" یک ریش سفید قرار دارد و به هنگام ضرورت مورد مشورت قرار می‌گیرد. تشکیلات کوچکتر از  "باو" ، "اوبه" است که  "سر اوبه" هدایت آن را برعهده دارد.

 

در گذشته قدرت مرکزی ایل از اهمیت خاصی برخوردار بود به گونه ای که حیات و ممات ایل در گرو تصمیمات وی قرار داشت؛ اما هر چه طوایف گسترده تر و اوبه‌ها فراوانتر می‌شدند به همان اندازه از حیطه قدرت مرکزی در راس هرم کاسته و بر قدرت روسای طایفه ها افزوده می‌شده است.

 

عشایر ایل جلالی به دلیل درگیری و جنگ با قوای قزاق که در دامنه کوه های آرارات(قیام احسان نوری پاشا) روی داد و منجر به شکست ایل جلالی گردید، برای مدتی به شهرهایی همچون  قزوین، کرج، مشکین شهر و میانه تبعید شدند که پس از تبعید رضاخان به جزیره موریس، تعدادی از آنان مجددا به سرزمین خود بازگشتند و تعداد زیادی هم در همان مناطق سکونت گزیدند. 

 

مناطق قشلاقی ایل جلالی با متوسط ارتفاع 1200 متر، در شمال و شمال غربی شهرستان ماکو در دشت های حاشیه رودخانه ارس و مناطق ییلاقی آنان نیز با متوسط ارتفاع 3000 متر، در ارتفاعات جنوب غربی شهرستان ماکو در منطقه سیه چشمه و آواجیق قرار دارد که فاصله ییلاق تا قشلاق این ایل به طور متوسط 70 کیلومتر است.

 

طوایف مختلف ایل جلالی که یکجانشین نشده اند، از اواسط فروردین ماه مناطق قشلاقی خود را ترک کرده و به مراتع میانبند کوچ می کنند و تا اوایل تیر ماه  در چادرهایی که در این مناطق برپا می شود، سپری می کنند. پس از این مدت، به سمت مناطق ییلاقی خود حرکت کرده و تا اواخر شهریور در آنجا ساکن می شوند و با سرد شدن هوا و کم شدن علوفه  در مناطق ییلاقی، مجددا به مناطق قشلاقی خود باز می گردند.

 

زبان و گویش ایل جلالی، کردی کرمانجی است و طوایف ده گانه آن عبارتند از:  قزلباش، خلیکانلو، مصرکانلو، جنیکانلو، اوتایلو، علی محولی، حسوخلف، بلخکانلو، ساکان و قندکانلو. 



استفاده از مطالب این وبلاگ با ذکر منبع بلامانع است.


سلسله مراتب ایلی در بختیاری ها

بختیاری ها بزرگترین ایل در ایران هستند که در محدوده جغرافیایی جنوب و مرکز ایران و عمدتا در شمال و شرق استان خوزستان، و استان های چهارمحال و بختیاری، اصفهان و بخشی از استان های لرستان و کهگیلویه و بویراحمد سکونت دارند.

 

بختیاری ها در طول تاریخ  پرفراز و فرود خود، نقش به سزایی در تحولات سیاسی و اجتماعی کشور بویژه در زمان انقلاب مشروطه ایفا کرده اند. در گذشته ای نه چندان دور، توزیع قدرت در سلسله مراتب ایلی بختیاری ها از سطوح و لایه های مختلفی تشکیل شده بود که امروزه بخشی از آن هنوز در میان طوایف بختیاری برقرار است. این ساختار که از کوچکترین جزء یعنی خانوار یا بُهُون (سیاه چادر) تا بزرگترین آن یعنی شاخه (لنگ) را در بر می گرفت؛ خود به خود باعث تفرق و پراکندگی قدرت در این ایل بزرگ می شد و تنها هنگامی که همه اجزاء با یکدیگر متحد و یکپارچه می شدند، تشکیل ایل یا اتحادیه ایلی را می دادند.

 

در گذشته، توزیع قدرت سیاسی و اجتماعی در بختیاری ها با تقسیمات درون سازمانی این ایل متناسب بود. در راس ایل، خوانین با اختیارات نامحدود قرار داشتند، و در راس طایفه ها، کلانتران و در راس تیره ها، کدخدایان و بعد از آن ریش سفیدان و معتمدین قرار می گرفتند. با متمرکز شدن قدرت در دولت مرکزی بویژه در زمان پهلوی اول و سرکوب عشایر و گسترش شهرنشینی، به تدریج از قدرت خوانین کاسته و ساختار سیاسی بختیاری ها بویژه در سطوح بالای هرم ایلی دچار تغییرات و دگرگونی هایی شد و کم کم خوانین، کلانتران و کدخدایان در ساختار قدرت ایلی جایگاه خود را از دست داده و حذف شدند.

 

اگر چه حاکمیت خوانین و وابستگی به روسای طوایف، زندگی کوچ نشینی وابسته به چراگاه و مرتع، اقتصاد معیشتی متکی بر دامداری، وحدت قبیله ای و عصبیت قومی، همبستگی های سببی و نسبی، و نظام خویشاوندی مرد سالاری از مشترکات ایلات و عشایر است اما ایل بختیاری به لحاظ ساختار اجتماعی ایلی، وجوه تمایز و تفاوت هایی با سایر ایلات و عشایر ایران دارد.


 

 

در مجموع، ساختار ایلی بختیاری ها از یک بُهُون یا سیاه چادر(خانوار) آغاز و تا ایل گسترش می یابد. رده بندی ساختار ایلی در این ایل بزرگ به شکل زیر است :

ایل  ـ   شاخه  ـ   باب  ـ   طایفه  ـ   تیره   ـ   تش   ـ   اولاد   ـ   خانوار (مال)


خانوار(مال):  خانوار کوچکترین واحد در تقسیمات ایلی بختیاری ها به شمار می آید که سر پناهی(سیاه چادر ـ بُهُون) مستقل دارند و به آن مال نیز گفته می شود. 


اولاد(کُربَو):  هر سه تا دوازده خانوار(مال) یا بیشتر، اولاد خوانده می‌شود که در گویش محلی به آن کُربَو (پسر و پدر) نیز می گویند. افراد اولاد ساکن در یک منطقه و یا روستا هستند و هدایت و سرپرستی اولاد را فردی "معتمد" از همان اولاد بر عهده دارد.


تَش: مجموع چند اولاد، تَش نامیده می‌شود و خانوارهای یک تَش همه خویشاوند نزدیک بوده و دارای نیایی مشترک هستند و سرپرستی آن را فرد کاردان و با تجربه ای از همان تش بر ‌عهده دارد که به "ریش‌سفید" مشهور است.


تیره:  در طوایف بختیاری، مجموع چند تَش، واحد بزرگتری به نام تیره را تشکیل می دهند. در گذشته در راس هر تیره فردی قرار داشت که "کدخدا" نامیده می شد.


طایفه:  از ترکیب تیره‌ها، طایفه بوجود می‌آید که افراد یک طایفه به نوعی با یکدیگر نسبت خانوادگی اصلی و فرعی دارند. در گذشته در راس هر طایفه  "کلانتر"  قرار داشت که از طرف ایلخان به این سمت گماشته می شد.


باب:  در ساختار ایلی بختیاری ها، از ترکیب چند طایفه، واحد بزرگتری به نام باب (بلوک) تشکیل می شود. به عبارتی باب از اتحاد چندین طایفه همسایه با هم در یک محدوده جغرافیایی مشخص تشکیل می شود. از اینرو باب، پسوندی است که بیشتر مفهوم پیوستگی و همبستگی طایفه‌ها را می‌رساند و بین طوایف یک باب هیچ گونه نسبت خویشاوندی وجود ندارد.


شاخه:  از تجمیع چند باب با هم، شاخه تشکیل می شود و در مجموع ایل بختیاری دارای دو شاخه بزرگ و اصلی با نام های  "چهارلنگ بختیاری"  و  "هفت‌لنگ بختیاری" است. شاخه هفت‌لنگ از ۴ باب (رده) تشکیل شده است که عبارتند از بابادی، بهداروند، دورکی و دیناری و شاخه چهارلنگ نیز از ۵ باب تشکیل شده است که شامل محمدصالح، زلکی، موگویی، میوند و کیانرسی می‌باشند.


ایل:  ایل بالاترین رده ایلی در بختیاری ها است که در گذشته در راس آن ایلخان و خوانین  قرار داشتند که از طرف حکومت مرکزی تعیین می شدند.



استفاده از مطالب وبلاگ با ذکر منبع بلامانع است.