علیرضا رحیمی

علیرضا رحیمی

قوم نگاری ایلات و عشایر ایران
علیرضا رحیمی

علیرضا رحیمی

قوم نگاری ایلات و عشایر ایران

از ایل تا اسکله؛ قهرمانان بی‌نام و نشان

 روایتی از آبرسانان عشایر در خط مقدم آتش در بندر شهید رجایی



 تهران - علیرضا رحیمی - در حالی که شعله‌های بی‌امان آتش، همه توجه‌ها را به هواپیماها و بالگردهای آب‌پاش در آسمان و تلاش آتش‌نشان‌ها در زمین جلب کرده بود، از جنوب‌غربی‌ کشور، ناوگان آبرسانی به ایل، بامأموریتی متفاوت و خارج از وظیفه معمول، به اسکله شهید رجایی در استان هرمزگان اعزام شد. 

 چهار راننده، چهار مرد، چهار کامیون تانکردار ۱۲هزار لیتری؛ که شبانه‌روز، بی‌وقفه، در دوردست‌ترین و سخت‌گذرترین مناطق برای تأمین آب عشایر کوچنده تلاش می‌کنند. این‌بار اما، نه برای پر کردن تانکرها، دبه‌ها و مشک‌ها در ارتفاعات و دشت‌ها، بلکه در شرایطی بحرانی و واکنش سریع، برای پر کردن مخازن ماشین‌های آتش‌نشانی، بی‌درنگ راهی اسکله شدند. آنها می‌دانستند که حتی یک لحظه درنگ می‌تواند خسارت‌های جانی و مالی حادثه را دوچندان کند. 

 فردای وقوع آتش‌سوزی، این ناوگان ویژه از بوشهر وارد اسکله شد. در سه شبانه‌روز عملیات بی‌وقفه و نفس‌گیر، ۶۰۰ هزار لیتر آب از ایستگاه‌های پمپاژ بارگیری و با انتقال به قلب حادثه در بندر شهید رجایی، به مهار آتش کمک کردند، و یک بار دیگر ثابت شد که خادمان عشایر، در اضطرارها و اضطراب‌ها، همیشه پای کار هستند. این حضور، تنها یک مأموریت ساده نبود؛ بلکه نشان از عمق مشارکت اجتماعی جامعه‌ای داشت که همیشه در حاشیه دیده شده‌اند، اما در بزنگاه‌های حساس، با تمام توان در متن حضور یافته و در قلب بحران درخشیده‌اند. کامیون‌های آبرسان سیار به عشایر، که در بیشتر استان‌ها با خشکسالی و سهمیه‌بندی آب دست‌وپنجه نرم می‌کنند، این‌بار منبع نجات شدند، و بی‌هیاهو و بی‌تبلیغ، به میدان آمدند تا به یک نیاز فوری کشور پاسخ دهند و به یاری مردمانی بشتابند که گرفتار آتش‌سوزی مهیب شده بودند.

 در هیاهوی گنگ و پرشتاب رسانه‌ها، که اخبار و تصاویر تلاش آتش‌نشان‌ها و نیروهای زحمت‌کش امدادی برای مهار آتش به سرعت منتشر می‌شد، دیگر جایی برای ذکر نام رانندگان تانکرهای آبرسان به عشایر نبود. هیچ‌کس نام آنان را تکرار نکرد؛ هیچ رسانه‌ای هم از آنان که بی‌وقفه و بی‌دریغ، میان بندر و حریق، در گرمای سوزان جنوب در رفت‌وآمد بودند، یاد نکرد. مثل همیشه، بی‌نام و نشان ماندند.

 این قهرمانان بی‌نام و نشان، در دل حرارت شعله‌های سوزان آتش و آفتاب داغ جنوب، در چنگال خفقان‌آور دود و اضطراب، تنها یک هدف داشتند: رساندن هرچه سریع‌تر آب، برای مهار آتشی که شعله‌هایش تمام اسکله را بلعیده بود. و کسی هرگز نپرسید که از کجا آمده‌اند؟ چه راهی را طی کرده‌اند؟ و پس از پایان مأموریت، به کجا می‌روند؟ هیچ‌کس از خستگی آنان نپرسید. و نتیجه و اثر تلاش‌هایشان، شاید در صفحۀ چندم این حادثه تلخ نوشته شود. این همان روح بی‌تکلف و ناب خادمان بی‌ادعای عشایر است؛ کسانی که بی‌هیچ هیاهویی، در دل مناطقی سخت‌گذر، با قلبی استوار، بار مسئولیتی سنگین را بر دوش می‌کشند، نه چشم‌داشتی دارند و نه انتظار دیده شدن. گاه حتی حضورشان در همهمۀ زنگوله‌های گله و پیچ‌وخم‌ مسیرهای ناهموار، که شاید تنها خودشان این مسیرها را می‌شناسند، گم می‌شود. با این وجود، همیشه پای کار بوده‌اند و وظیفه و رسالت خود را انجام داده‌اند. نباید از نظر دور داشت که اگر ناوگان آبرسانی به ایل به موقع به اسکله اعزام نمی‌شد، عملیات مهار آتش با اختلال مواجه می‌شد و شاید چند روز بیشتر طول می‌کشید و خسارت‌های جانی و مالی سنگین‌تری رقم می‌خورد.

 در هر صورت، پس از ۴۳ ساعت تلاش بی‌وقفه نیروهای امدادی، عملیات مهار آتش به پایان رسید و منطقه وارد مرحله پاک‌سازی شد. چهار راننده، چهار مرد و چهار قهرمان، مأموریت حیاتی خود را در تأمین آب ماشین‌های آتش‌نشانی به پایان رسانده بودند. همان شب، بی‌سروصدا به بوشهر بازگشتند تا دوباره، در دل دشت‌ها و کوه‌ها، کار سخت خود را از سر بگیرند. این روایت تنها برای ثبت یک رویداد تلخ نیست؛ بلکه یادآوری توجه به سختی کار تمامی خادمان بی‌ادعای عشایر است. کسانی که دنبال و نشان نیستند و بدون هیچ چشم‌داشتی، تنها به‌خاطر حس انسان‌دوستی و وطن‌خواهی، در لحظه‌های اضطرار و بحران، بی‌صدا از راه می‌رسند و درست در جایی می‌ایستند که کمتر کسی تصور آن را می‌کند و در قامت قهرمانانی خاموش، نقش حیاتی خود را ایفا می‌کنند. 

 سخن آخر: دهه‌ها، و شاید قرن‌هاست که نقش عشایر در تولید گوشت قرمز، تأمین امنیت غذایی، صنایع دستی، مرزداری، گردشگری و حفاظت از منابع طبیعی روایت شده و همچنان نیز ادامه دارد. اما این‌بار، در تجربۀ آتش‌سوزی در بندر شهید رجایی، فصلی جدید به داستان این قهرمانان بی‌نام و نشان افزوده شد. اکنون زمان آن رسیده که با نگاهی نو، براساس توانایی‌ها و ظرفیت‌ها، در سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های کلان و خرد کشور، و در قوانین بالاستی، قوانین پنج‌ساله و سالانه، دشواری کار خادمان عشایر و سهم جوامع سه‌گانه شهری و روستایی و عشایری متناسب با کارکردها و بهره‌وری آنان به‌ویژه در تولید، بازبینی و بازتعریف شود.

 چهار کامیون تانکردار ۱۲هزار لیتری، چهار راننده، چهار مرد، چهار قهرمان، ۶۰۰ هزار لیتر آب، و مأموریتی ممکن برای مهار آتش؛ این داستان و روایت باید بارها و بارها تکرار شود تا - همچون روایت ریزعلی خواجوی، دهقان فداکاری که در یک شب سرد پاییزی، با آتش زدن لباس خود و علامت به راننده قطار، جان ۸۰۰ مسافر را نجات داد - در حافظۀ جمعی این سرزمین برای همیشه جاودانه بماند. 


یادداشت از: علیرضا رحیمی

روزنامه‌نگارو عکاش ایلا و عشایر ایران