علیرضا رحیمی

علیرضا رحیمی

قوم نگاری ایلات و عشایر ایران
علیرضا رحیمی

علیرضا رحیمی

قوم نگاری ایلات و عشایر ایران

فاصله هوشمند مدرسه غیرهوشمند

 یک سفید چادر یا کانکس چندمتری، چند میز و نیکمت، یک تخته سبز یا سیاه، چند گچ سفید و رنگی، یک معلم یا سرباز معلم، و چند دانش آموز چندپایه؛ نه از تخته هوشمند خبری است، نه رایانه، نه لپ تاپ، نه تبلت، نه ویدئو پروژکتور، نه اینترنت، نه پوشش مخابرات، نه میکروسکوپ، نه تلسکوپ، نه آزمایشگاه، نه برق، نه آبخوری، نه سرویس بهداشتی، نه بوفه، نه وسایل ورزشی، نه کتابخانه هوشمند، نه آموزش آنلاین، نه ارتباط هوشمند معلم با والدین از محل کلاس، نه ارزیابی هوشمند و نه... 

 اگر تفاوت دنیای آموزشی دانش آموزان عشایری با دنیای آموزشی دانش آموزان مدارس معمولی را فاصله زمین تا ماه فرض کنیم، این فاصله با دانش آموزان مدارس هوشمند، زمین تا مریخ است.  مرحوم "بهمن بیگی" در مقاله مشهور "طریق نجات" جمله قابل تاملی دارد: "نداشتن مدرسه، بی زیان تر از داشتن مدرسه عاطل است. کیفیت کم و مطلوب، بهتر از کمیت زیاد و نامطلوب است ".

بره علی‌کوچولو

سال و ماهش خوب یادم نیست؛ بهار 1390 بود، شاید. برای انجام یکی از پروژه‌های عکاسی، تو مناطق ییلاقی فریدونشهر که محل استقرار چند خانوار عشایری از ایل بختیاری بود، با "علی‌کوچولو" آشنا شدم. گوسفندها و بزها که از طلوع صبح به کوه‌ها و مرتع­ های اطراف برده شده بودند، تازه از چرا برگشته بودند. مادر "علی‌کوچولو" به همراه پدر در حال تیمار بودند و بره‌هارو برای شیرخوردن پیش مادراشون می‌بردند. ۷۰ هشتادتایی دام داشتند؛ بزو گوسفند، سفیدو سیاه. پدر "علی‌کوچولو" می‌گفت چند سال پیش از این، گوسفندامون خیلی بیشتر از این بود.
 چند سالی بود ایران دچار خشکسالی شده بود. اون سال، تو فریدونشهر، بارون خوبی باریده بود و وضعیت مراتع خوب و سرسبز بود. گوسفندها دوقلوهای زیادی به‌دنیا آورده بودند و حدود 30 بره قد و نیم‌قد، هدیه‌ای بود که خدا به "علی‌کوچولو" و پدر و مادرش داده بود.
 از "علی‌کوچولو" که تو جابجایی بره‌ها به پدر و مادر کمک می‌کرد پرسیدم درس می‌خونی؟ آره کلاس دومم، گفتم بره‌هاتو بیشتر دوست‌داری یا مدرسه‌رو؟ هم بره‌هامو هم مدرسه‌رو. کدومو بیشتر دوست داری؟ یه خورده فکر کرد و چیزی نگفت؛ نمی‌تونست انتخاب کنه. بره سیاهشو داد دست مادرو رفت بره سفیدشو آورد. پرسیدم بره‌ سیاهتو بیشتر دوست‌داری یا بره سفیدتو، باز نتونست انتخاب کنه. مامان­رو بیشتر دوست داری یا بابارو؟ باز نتونست انتخاب کنه. پرسیدم زندگی تو کوه و دشتو بیشتر دوست داری یا زندگی تو شهرو؟ گفت کوه و دشت، تو شهر که بره نیست... بره سفیدشو داد دست پدر و رفت یه بره دیگه بیاره...

لالایی خوان مادران ایل برای همیشه لالا کرد

علیرضا رحیمی - مهرماه 1393 به علت ابتلا به بیماری سرطان سینه، عمل جراحی کرده بود و تحت نظر پزشک مراحل شیمی‌درمانی را پشت سر می گذاشت که به دلیل حادشدن بیماری قلبی و ریوی در مهرماه 1400 در بیمارستانی در تهران بستری شد و به گفته پسرش "دامون شش بلوکی"، مادر حتی قدرت تکلمش را از دست داده بود.

 

لالایی خوان ایل بزرگ قشقایی

"پروین بهمنی" در همان ایلی چشم به جهان گشوده بود که زنده یاد "محمد بهمن بیگی" بنیانگذار تعلیمات عشایری در ایران از آن برآمده بود. بهمنی که به عنوان پژوهشگر و خواننده نغمه ها و لالایی های محلی بویژه ایل بزرگ قشقایی شناخته می شد، در اسفند 1327 در فارس، خاستگاه ایل قشقایی، دیده به جهان گشوده بود و از‌‌ همان کودکی به خاطر لالایی‌هایی که مادر و دایه برایش می‌خواندند شیفته موسیقی قشقایی شد. پدرش "غلامرضا بهمنی بهمن بیگلو" که از موسیقی دانان و صاحبان ‌سبک‌ در موسیقی قشقایی بود، از همان دوران کودکی نهال عشق به موسیقی را در وجود پروین پرورانده بود. "با دعوت پدرم بسیاری از موسیقی دانان مشهور قشقایی زمانی که چهار ساله بودم به خانه ما می آمدند و مجلس شعرخوانی برقرار می شد. پدرم صدای خوبی داشت و کلا قشقایی ها زندگیشان با شعر و موسیقی عجین است."

 

۱۶سال آموزگاری بچه های ایل

تحصیلاتش را در مدرسه تربیت معلم شیراز گذراند. بعد از فارغ التحصیلی به مدت ۱۶سال به آموزگاری و آموختن سواد به بچه های ایل در دانش‌سرای عشایری، همان که بهمن بیگی بنیان نهاده بود، پرداخت. همزمان به آموختن ردیف های موسیقی و فعالیت‌های هنری برای توسعه و دوام موسیقی ایلیاتی مشغول بود و از محضر اساتید برجسته موسیقی قشقایی و مقامی بهره می برد. در کودکی شاگرد نورعلی برومند بود. آواز و موسیقی ایرانی را از هنگامه اخوان و مرتضی شریف و موسیقی قشقایی را از محمدحسین کیانی، حبیب گرگین‌پور، غلامرضا بهمنی (پدرش) و محمدقلی خورشیدی فراگرفته بود.

 

شهرت با لالایی خوانی در فیلم "سه زن"

 "پروین بهمنی" در اوایل دهه 80 گروه "حاوا" را برای اجرای موسیقی‌ اصیل قشقایی تشکیل داد و با ثبت در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، موسیقی ایلی را در مناطق مختلف کشور و خارج از ایران به اجرا گذاشت. در سال 1386 با لالایی خوانی در فیلم "سه زن" به کارگردانی "منیژه حکمت" به شهرت رسید؛ آوازی که مورد توجه اهالی موسیقی بویژه موسیقی فولکلور در ایران و خارج از ایران قرار گرفت و دکترای افتخاری از کنسرواتوار (هنرستان عالی موسیقی) مسکو و دانشگاه دولتی ترکیه دریافت کرد. "من در مسکو یک اجرا داشتم که روس ‌ها خیلی از آن خوششان آمد و همه مبهوت مانده بودند. پس از اجرا همه جلوی در سالن ایستاده بودند تا من از سالن خارج شوم. حس می ‌کردم در ایران اجرا گذاشته ‌ام، دکترای افتخاری را به خاطر آن اجرا به من دادند."

 

آثار پژوهشی، آلبوم ها

منظومه داستانی اصلی و کرم، زندگی‌نامه هنرمندان و زنان نامدار قشقایی، کتابچه موسیقی عاشیقلر، و پژوهش در موسیقی مقامی از آثار پژوهشی به جای مانده از وی است. آلبوم‌های خدای من غریب، به یاد فرود، نغمه‌های عاشقی قشقایی، آوازهای قشقایی و چند اثر دیگر نیز از جمله آلبوم های منتشر شده توسط "پروین بهمنی" است که نقش مهمی در نگاهداشت فرهنگ ایلی و شفاهی ایران داشته و دارد.

 

و افتخارات

دریافت نشان درجه یک (دکترا) در رشته موسیقی و درجه دو (فوق لیسانس) در رشته پژوهش هنر، عضو موسسه پیشکسوتان هنر ایران، جزء شش بانوی پیشکسوت موسیقی ایران و ۳۶ استاد موسیقی مقامی کشور، عضو کانون مشاهیر و مفاخر ایران زمین، بانوی برگزیده فرهنگی تُرکان، کسب دکترای افتخاری از کنسرواتوار (دانشکده موسیقی) مسکو و دانشگاه آتاتورک ترکیه و چندین دانشگاه دیگر از کشورهای مختلف جهان، احیاگر نغمه ها و لالایی های مادرانه ایل، احیاگر موسیقی عاشیقلر قشقایی و برگزاری جشنواره‌ای در دانشگاه گیرسون ترکیه با حضور ۲۸۰ موسیقی‌دان و استاد دانشگاه با نام "پروین بهمنی" از جمله افتخارات وی عنوان شده است.

 

بر اثر ابتلا به سرطان درگذشت

"پروین بهمنی" که مدت هفت سال با بیماری سرطان مبارزه می کرد، سرانجام در روز پنجشنبه 29 مهرماه 1400 در 72 سالگی چشم از جهان فروبست. پیکر این لالایی خوان مادران ایل و هنرمند نام آشنای قشقایی، روز دوشنبه سوم آبان در قطعه هنرمندان در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد و برای همیشه لالا کرد. عشق به ایل و فرهنگ ایلی باعث شده بود در بیش از 50 سال فعالیت هنری، خدمات ماندگاری را در حوزه پژوهش و فرهنگ شفاهی ایلی و موسیقی قشقایی از خود برجای بگذارد؛ از جمع‌آوری منظومه‌های عاشقانه تا گردآوری دوبیتی‌ها و لالایی‌های فراموش شده مادران ایل. آیا با مرگ "پروین بهمنی" صدای لالی های مادارانه ایل برای همیشه خاموش خواهد شد؟

 

 

پی نوشت:

ـ موسیقی فولکلور یا موسیقی بومی یا موسیقی محلی به انگلیسی (Folk music)، شکلی از موسیقی سنتی است که ریشه در آداب و رسوم یک قوم یا ناحیه دارد و سینه‌به‌سینه به نسل‌های بعدی می‌رسد.

ـ کنسرواتور (Conservatoire) هنرستان عالی موسیقی است که با نام های دیگری از جمله دانشکده موسیقی و آکادمی موسیقی نیز شناخته می شود. واژه کنسرواتوار واژه ای است که به مرور زمان برای آموزش حرفه ای موسیقی در موسسه ها و مدرسه های آموزش موسیقی به کار گرفته شد. آموزش موسیقی هم به صورت اجرایی و هم به صورت تئوری تدریس می شود. اما در کنسرواتوارها، هدف و تمرکز بیشتر بر شیوه عملی و اجرایی موسیقی می باشد.

ـ عکس از: علیرضا رحیمی - مراسم تجلیل از "پروین بهمنی" در دومین همایش فرهنگ و هنر عشایر در فرهنگستان هنر - آذر ماه 1388.

سلسله مراتب ایلی در بختیاری ها

بختیاری ها بزرگترین ایل در ایران هستند که در محدوده جغرافیایی جنوب و مرکز ایران و عمدتا در شمال و شرق استان خوزستان، و استان های چهارمحال و بختیاری، اصفهان و بخشی از استان های لرستان و کهگیلویه و بویراحمد سکونت دارند.

 

بختیاری ها در طول تاریخ  پرفراز و فرود خود، نقش به سزایی در تحولات سیاسی و اجتماعی کشور بویژه در زمان انقلاب مشروطه ایفا کرده اند. در گذشته ای نه چندان دور، توزیع قدرت در سلسله مراتب ایلی بختیاری ها از سطوح و لایه های مختلفی تشکیل شده بود که امروزه بخشی از آن هنوز در میان طوایف بختیاری برقرار است. این ساختار که از کوچکترین جزء یعنی خانوار یا بُهُون (سیاه چادر) تا بزرگترین آن یعنی شاخه (لنگ) را در بر می گرفت؛ خود به خود باعث تفرق و پراکندگی قدرت در این ایل بزرگ می شد و تنها هنگامی که همه اجزاء با یکدیگر متحد و یکپارچه می شدند، تشکیل ایل یا اتحادیه ایلی را می دادند.

 

در گذشته، توزیع قدرت سیاسی و اجتماعی در بختیاری ها با تقسیمات درون سازمانی این ایل متناسب بود. در راس ایل، خوانین با اختیارات نامحدود قرار داشتند، و در راس طایفه ها، کلانتران و در راس تیره ها، کدخدایان و بعد از آن ریش سفیدان و معتمدین قرار می گرفتند. با متمرکز شدن قدرت در دولت مرکزی بویژه در زمان پهلوی اول و سرکوب عشایر و گسترش شهرنشینی، به تدریج از قدرت خوانین کاسته و ساختار سیاسی بختیاری ها بویژه در سطوح بالای هرم ایلی دچار تغییرات و دگرگونی هایی شد و کم کم خوانین، کلانتران و کدخدایان در ساختار قدرت ایلی جایگاه خود را از دست داده و حذف شدند.

 

اگر چه حاکمیت خوانین و وابستگی به روسای طوایف، زندگی کوچ نشینی وابسته به چراگاه و مرتع، اقتصاد معیشتی متکی بر دامداری، وحدت قبیله ای و عصبیت قومی، همبستگی های سببی و نسبی، و نظام خویشاوندی مرد سالاری از مشترکات ایلات و عشایر است اما ایل بختیاری به لحاظ ساختار اجتماعی ایلی، وجوه تمایز و تفاوت هایی با سایر ایلات و عشایر ایران دارد.


 

 

در مجموع، ساختار ایلی بختیاری ها از یک بُهُون یا سیاه چادر(خانوار) آغاز و تا ایل گسترش می یابد. رده بندی ساختار ایلی در این ایل بزرگ به شکل زیر است :

ایل  ـ   شاخه  ـ   باب  ـ   طایفه  ـ   تیره   ـ   تش   ـ   اولاد   ـ   خانوار (مال)


خانوار(مال):  خانوار کوچکترین واحد در تقسیمات ایلی بختیاری ها به شمار می آید که سر پناهی(سیاه چادر ـ بُهُون) مستقل دارند و به آن مال نیز گفته می شود. 


اولاد(کُربَو):  هر سه تا دوازده خانوار(مال) یا بیشتر، اولاد خوانده می‌شود که در گویش محلی به آن کُربَو (پسر و پدر) نیز می گویند. افراد اولاد ساکن در یک منطقه و یا روستا هستند و هدایت و سرپرستی اولاد را فردی "معتمد" از همان اولاد بر عهده دارد.


تَش: مجموع چند اولاد، تَش نامیده می‌شود و خانوارهای یک تَش همه خویشاوند نزدیک بوده و دارای نیایی مشترک هستند و سرپرستی آن را فرد کاردان و با تجربه ای از همان تش بر ‌عهده دارد که به "ریش‌سفید" مشهور است.


تیره:  در طوایف بختیاری، مجموع چند تَش، واحد بزرگتری به نام تیره را تشکیل می دهند. در گذشته در راس هر تیره فردی قرار داشت که "کدخدا" نامیده می شد.


طایفه:  از ترکیب تیره‌ها، طایفه بوجود می‌آید که افراد یک طایفه به نوعی با یکدیگر نسبت خانوادگی اصلی و فرعی دارند. در گذشته در راس هر طایفه  "کلانتر"  قرار داشت که از طرف ایلخان به این سمت گماشته می شد.


باب:  در ساختار ایلی بختیاری ها، از ترکیب چند طایفه، واحد بزرگتری به نام باب (بلوک) تشکیل می شود. به عبارتی باب از اتحاد چندین طایفه همسایه با هم در یک محدوده جغرافیایی مشخص تشکیل می شود. از اینرو باب، پسوندی است که بیشتر مفهوم پیوستگی و همبستگی طایفه‌ها را می‌رساند و بین طوایف یک باب هیچ گونه نسبت خویشاوندی وجود ندارد.


شاخه:  از تجمیع چند باب با هم، شاخه تشکیل می شود و در مجموع ایل بختیاری دارای دو شاخه بزرگ و اصلی با نام های  "چهارلنگ بختیاری"  و  "هفت‌لنگ بختیاری" است. شاخه هفت‌لنگ از ۴ باب (رده) تشکیل شده است که عبارتند از بابادی، بهداروند، دورکی و دیناری و شاخه چهارلنگ نیز از ۵ باب تشکیل شده است که شامل محمدصالح، زلکی، موگویی، میوند و کیانرسی می‌باشند.


ایل:  ایل بالاترین رده ایلی در بختیاری ها است که در گذشته در راس آن ایلخان و خوانین  قرار داشتند که از طرف حکومت مرکزی تعیین می شدند.



استفاده از مطالب وبلاگ با ذکر منبع بلامانع است.

کوچ

به حرکت و جابجایی عشایر از ییلاق به سمت قشلاق و بالعکس، کوچ  گفته می شود. 

   :

  کوچ، نماد و از مشخصه های اصلی زندگی عشایر است که دلیل اصلی آن رسیدن به علف برای چرای دام است. عشایر عموما دو بار در سال کوچ می کنند؛ یک بار در ابتدای سال از مناطق قشلاقی به مناطق ییلاقی می روند که به آن "کوچ بهاره" گفته می شود و یک بار هم در اواسط سال و این بار از  ییلاق به سمت مناطق قشلاقی کوچ می کنند که به "کوچ پاییزه" شهرت دارد.

  عشایر ایران به سه شیوه کوچ می کنند:

ا – کوچ سنتی

2 – کوچ نیمه سنتی

3 -  کوچ ماشینی  

در گذشته بیشتر ایلات و طوایف ایران بویژه "کوچ بهاره" خود را به صورت سنتی و پیاده انجام می دادند اما با توسعه شهرنشینی و تصرف ایلراه ها، عشایر به ناچار با  استفاده از ماشین مسیر بین ییلاق به قشلاق و بالعکس را طی می کنند که به آن "کوچ ماشینی" گفته می شود. بر اساس آمار سومین سرشماری عشایر کوچنده کشور در سال 1387، تنها حدود 30 درصد عشایر به صورت سنتی کوچ می کنند و 70 درصد آنان ترجیح می دهند کوچ خود را با ماشین انجام دهند. برخی از عشایر نیز در زمان کوچ خانواده های خود را با ماشین و دام را پیاده کوچ می دهند که به آن "کوچ نیمه سنتی" گفته می شود.  

به نظر می رسد کوچ سنتی عشایر که به عنوان یکی از میراث های ناملموس ایران و جهان شناخته می شود در حال از بین رفتن است و در آینده به ندرت شاهد کوچ به شیوه سنتی آن باشیم.

استفاده از مطالب وبلاگ با ذکر منبع بلامانع است.